شما مشاور خانواده نیستید!

یک حقیقت تلخ در روابط انسانی وجود دارد:
بعضی آدم‌ها فقط به دنبال شنونده‌اند، نه همراه.
آن‌ها وارد گفت‌وگو می‌شوند، نه برای ارتباط، بلکه برای تخلیه.
برایشان مهم نیست در چه حالید، فقط می‌خواهند ذهن‌شان را سبک کنند و بعد، با احساس آرامش از شما جدا شوند؛
در حالی که شما خسته، سنگین و پر از فکرهای ناخواسته می‌مانید.

روان‌شناسان به این پدیده emotional dumping یا «تخلیه‌ی هیجانی» می‌گویند.
در این حالت، یکی از طرفین به‌صورت مداوم درباره‌ی مشکلاتش حرف می‌زند، بی‌آنکه قصد شنیدن، درک متقابل یا حتی همدلی واقعی با طرف مقابل را داشته باشد.
در ظاهر به نظر می‌رسد صمیمیت وجود دارد، اما در باطن، این رابطه یک‌طرفه است و انرژی روانی شما را تحلیل می‌برد.

برای مثال:
فرض کنید دوستی دارید که هر بار با او صحبت می‌کنید، فقط از شکست‌ها، آدم‌های بد اطرافش یا بی‌انصافی دنیا می‌گوید.
شما با نیت کمک گوش می‌دهید، آرامش می‌کنید، راه‌حل می‌دهید…
اما روزی که خودتان به کسی برای صحبت نیاز دارید، او یا موضوع را عوض می‌کند یا با جمله‌ای مثل «آره منم دقیقاً همین‌طوری‌ام» دوباره گفتگو را حول خودش می‌چرخاند.
در چنین رابطه‌ای، شما عملاً تبدیل به «مشاور رایگان» یا «مخزن احساسات منفی» می‌شوید.

اینجاست که باید مرز بگذارید.
باید بدون احساس گناه، مشخص کنید که قرار نیست نقش روان‌درمانگر کسی را بازی کنید.
لازم نیست همیشه شنونده‌ی درد دیگران باشید، مخصوصاً وقتی قرار نیست کسی شنونده‌ی شما باشد.
بگویید:
«من دوستت دارم و برام مهمی، اما الان انرژی شنیدن این حجم از موضوعات منفی رو ندارم.»
این جمله نه بی‌احترامی است، نه بی‌عاطفگی — فقط احترام به خود است.

یادمان باشد:
گاهی قوی‌ترین کار، گفتنِ «نه» است.
قدرت واقعی در نگه داشتن رازها، در سکوت آگاهانه و در حفظ انرژی روانی خودتان نهفته است.
حرفی که زود گفته شود، قدرتش را از دست می‌دهد.
رازهایی که در دل نگه داشته می‌شوند، مانند ریشه‌هایی هستند که در سکوت رشد می‌کنند و بعدها به ثمر می‌نشینند.

در نهایت، یاد بگیرید بین حمایت کردن و سو‌استفاده شدن فرق بگذارید.
پیاده‌سازی این مرزها زمان‌بر است، اما ارزشش را دارد.
چون آرامش روانی شما، گران‌بهاتر از آن است که قربانی گفت‌وگوهای بی‌پایان دیگران شود.

دیدگاهتان را بنویسید